سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دهکده ای به نام آب باد

چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد ؟

?? ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی
دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
?? چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید
?? به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند .

?? سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید.
انگشت شصت نمایانگر والدین است.
انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند
زیرا تمام انسان ها روزی می میرند .
به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
?? لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید .
سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید.
انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند.
آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند .
این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.
?? اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از
هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است.
دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
?? انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم
(همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید.
احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید.
به این دلیل که آنها نماد زن و شوهرهای عاشق هستند که برای تمام عمر با هم
می مانند. عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.

(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر






اسـرار بـرقـراری یک رابـطـه مـؤثـر چـیـست؟ چـگونـه یک زن آن چیزی را که می خواهد به دست می آورد در حالی ـ که شـریـک زنـدگیش را نیز به خواسته‌اش می رساند؟ بگذارید نگاهـی داشته باشیم به سه مشکل اصلی که اکثر زوج هـا بـا آن دست به گریبان هستند و این که چگونه می توان آنها را حل نمود.

اشتباه ?: ایجاد ارتباط برای زیر نفوذ خود قرار دادن و زرنگیگاهی اوقات ما یک رابطه را برای به دست آورن خواسته هایمان آغاز می کنیم، خواه طرف مـقابـل تـوانایی برآوردن آن را داشته باشد یا نداشته باشد. قـهـر مـی کنـیم، اخــم می کنیم، تهدید می کنیم، چاپلوسی می کنیم و آنچه در تـوان داریم برای ایجاد احساس ناراحتی در طرف مقابلمان انجام می دهیم. این نـوع رفـتـار، گـرچـه مـمـکن اسـت موقتاً مؤثر باشد، در طولانی مدت اثر بسیار ناگواری بر سلامـت رابـطه خـواهـد گذارد. آن را رها کنید، برای خواسته و پیشنهادات نفر دیگر احترام قائل گردید. اگر او نمی تـواند خواسته شما را برآورده کند، ببینید می توانید خودتان آن را به خود بدهید.

اشتباه ?: ایجاد ارتباط برای فریب دادنبا این که نیازی به گفتن ندارد، این یکی از خطرناکترین انواع رفتـار اسـت کـه بـسیـاری از رابطه ها را نابود می کنـد.

دروغ هـا، گـزافه گـویـی ها، بازی دادن ها و نیرنگ های متداول همگی باعث پریشانی و رنجش می گردند. آنها بنیان رابطه را به لرزه درآورده و در نهایت شکافی عمیق در اعتماد به وجود می آورند.نسبت بـه خـطر آن هـوشیـار بـاشید و پیش از این که آغاز شود متوقفش سازید. اگر این چیزی است که برای شما آشنا به نظر می رسـد، ابتدا آن را در رفتارهای خودتان مورد سنجش قرار دهید. اگر صادق و رُک باشید، دیگر مایل به پذیرش فریب دیگران نخواهید بود. در روابط خود راستی و درستی را پیشه کنید.

اشتباه ?: ایجاد ارتباط با پیغام های متناقضپـیـام های متناقض – چیزی را گفتن ولی چیز دیگری را انجام دادن – یک شکل بـسیـار رایــج فریب و نیرنگ است. همچنـین ایـن کار مـی تواند به صورت قـول دادن لفـظی یـا عـملی و انجام ندادن آن دربیاید. پیغام های متناقض باعث پریشانی بسیار می گردند. همیشه به اعمال فرد توجه نمایید. معـمولاً اعمال نـسبت بـه گـفتـار هـمتـرازی بیـشتری با حقیقت دارنـد. اگـر گـفتـار افراد بـا اعـمالـشان تناقض بود، آنچه که گفته می شـود را نـادیـده پـنـداریـد. درک کنید که شخص دارای تعارض است و اجازه ندهـیـد شـمـا را نـیـز دچــار همین احساس نماید.

راه حل‌‌های دو مشکل اصلی در روابطهیچ رابطه ای بدون برقراری ارتباطات مؤثر دوام زیادی نخـواهـد آورد. مـا در سـراســر روز صحبت می کنیم (و گوش می دهیم )، اما تنها بخش کوچکی از ارتباط ما به صورت گفتاری رخ می دهد. بیشتر اوقات تصور می کنـیم کـه دیـگران گفته های ما را گوش داده و متوجه می شوند، اما عمدتاًَ این موضوع صــحت ندارد. اغلب شخص دیگر در حال اندیشیدن به آن چیزی است که می خواهد در جواب صحبت های شما بگوید، و نوعی خیال پردازی که هیچ ارتباطی به موضوع مورد بحث ندارد را در ذهن خود می پروراند. هنگامی که نزاع می کنیم، می خـواهـیـم بیـش از پـیش فـهمیده شویم و واژگان همانند تیر به جلو و عقب به پرواز درمی آیند. در این شرایط، تجزیه و تحلیل مسئله می تواند دور از ذهن گردد.

بنابراین اسرار ارتباط مؤثر چیست؟ بـه دو مشکل اساسی در ارتـباطـات و نحوه حل آنها توجه نمایید. بعد از این مرحله خواهید توانست پایه های بهتـرین نـوع رابـطـه ای کـه تــا به حال تصورش را می کردید را بنیان نهید.

مشکل اول: می خـواهید حـق را بـه خود داده و ثـابت کنید که دیگری در اشتباه است.پیش از آنکه بتوانید یک ارتباط مؤثر را آغاز کنید، باید نگاهی موشکافانه بـه قصد و غرض خـود بـیندازید. آیا برای این که توسط دیگران فهمیده شوید ارتباط برقرار می کـنـیـد، بـرای به دست آوردن خواسته ها، یا هدف دیگری را فراسوی سخـنـانـی کـه در حـال بـیـان آنها هستید دنبال می کنید؟ بسیاری از زوج ها به مرحله ای می رسند که فقط می خواهند ثابت کننده حق با آنها بوده و نـفــر دیـگر در اشـتـباه است (و همیشه این طور بوده است). این نـوع رابطه همانند نبرد می ماند. این سخنان مملو از خشـم و سـرزنش بـوده و سـبــب می گردند نفر دیگر احساس کوچکی نـمـایـد. حرف های رد و بدل شده در چنین رابطه ای هرگز گوش داده نمی شوند. هرچند که آنچه با صدای واضح و بلند خوانده می شود خشم و عدالت موجود در فراسوی مراودات است.

همدیگر را سرزنش نکنید و به صحبت های یکدیـگر بـا خـلوص نـیـت گـوش دهید. تصمیم بگیرید که درصدد ثابت کردن چیزی برنیامده و در عوض راهی برای ایجاد یک پـل بـرای درک مـتـقابل پیدا نمایید. این تصمیمات در موفقیت یک رابطه بسیار مفید واقع خواهند شد.

مشکل دوم: قادر نیستید به حرف های طرف مقابل گوش دهید.به یاد داشته باشید که یک ارتباط فقط از صحبت کردن تشکیل نشده بلکه شـامل شنیدن و گوش دادن به آنچه که در حال بیان است نیز می باشد. ما می توانیم کارهای زیـادی برای آموختن هنر گوش دادن انجام دهیم، امـا بـرای آغـاز، بـسیار مـهـم اســت که بدانیم اگر فـردی بخـواهـد نـقطه نـظرات خـود را کــنار گذاشته و حقیقتاً آماده دانستن درون و افکار دیگران گردد، آنگاه از روی صداقت آنچه کـه در حال گفتن است را فقط باید «بشنود.» این کار خیلی هم آسان نیست. بسیاری از ما آنچه که می شنویم را به سرعت تعبیر و تفسیر کرده و آن را در یک شکاف آماده قرار می دهیم. برخی صحبت ها را تحریف می کـنند. برخی تظاهر به گوش دادن می کنند در حالی که سرگرم افکار خود هستند. یک راه حل بــرای ایــن مشکل آن است که برداشت خود را از صحبت های دیگران بــرای آنـها تکرار نمایید. بگذارید بدانند که ارتباطات آنها چگونه درون ذهن شما تفسیر می گـردند. اجـازه دهـیـد دیــگران پـیغام های خــود را با استنباط شما منـطق سازند. و در نهایت، راغب حقیقی شنـیـدن منظور آنها باشید.



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





ساختار خانواده و همسر گزینی

ساختار یعنی مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته. هر یک از اجزا دارای یک کارکرد است که نتیجه مثبت برای کل مجموعه دارد؛ حال اگر این مجموعه ( خانواده) از ساختار مطلوبی برخوردار نباشد، نابسامانی ها و از هم گسیختگی هایی به شرح زیر پیدا می کند:

?- انکار: خانواده های نابسامان مسائل خود را انکار می کنند؛ به همین جهت مشکلات آنها حل نمی شود.

?- ارضا نشدن نیاز اعضای خانواده: در خانواده ی مسئله دار نیاز فرزندان و سایر اعضای خانواده بر آورده نمی شود؛ به همین جهت در این خانواده جّو نامطلوبی حاکم است.

?- فقدان انعطاف: در خانواده های بی سامان برخوردهای خشک و بی روح وجود دارد و اعضای خانواده در رابطه با مسائل رفتاری از انعطاف لازم برخوردار نیستند.

?- فقدان صمیمیت: در خانواده های نابسامان صمیمیت وجود ندارد و اعضای خانواده ظاهر و باطن واحد ندارند و ترس و دورویی و در پاره ی موارد خجالت حاکم است و از مهربانی و الفت خبری نیست.

?- روابط نامطلوب: در این گونه خانواده ها رفتارهای ضد و نقیض به چشم می خورد؛ افراد با هم به مخالفت بر می خیزند و ارتباط انسانی وجود ندارد.

?- حاکمیت مقررات خشک: مقررات خشک و لا یتغیّری از سوی رئیس خانواده ابلاغ می شود و کلیه اعضای خانواده ملزم به اجرای آن هستند.

?- جنگ قدرت و نبود آزادی: در چنین خانواده هایی بین اعضای آنها همواره جنگ قدرت وجود دارد؛ و از آزادی و دموکراسی خبری نیست. ساختار خانواده، بر عدم اعتماد و سرزنش و انتقاد اعضا از هم پا گرفته است.

انتخاب همسر در این گونه خانواده ها به دلیل قرار گرفتن در چنین ساختار نامناسبی ، احتمال موفقیت کمتری دارد؛ بنابراین در زمان همسر گزینی، شناسایی جّو حاکم بر خانواده از اهمیت خاص برخوردار است. همچنین انتخاب همسر از خانواده هایی که بی بند و بار و دارای اعتیادهای مختلف، اشتغالات و سرگرمی های نامشروع نظیر قمار و پارتی های شبانه و سایر مظاهر و مفاسد غربی می باشند مشکل است. انتخاب باید با تأمل و بررسی همه جانبه انجام گیرد و کسی که با چنین فرهنگی غریبه باشد و بدون مطالعه دست به انتخاب بزند ، فرصت بهره مندی از زندگی شاد را نخواهد داشت.

نقش دختر در رابطه با همسریابی

دختران در رابطه با جذب پسران برای خواستگاری خود باید اصولی را رعایت کنند. بعضی از دختران با حرکات جلف و زننده یا نشان دادن اعضاء و اندام و یا آرایش و زیورآلات خود می خواهند توجه پسران را به خود جلب کنند و بدین طریق خواستگارانی برای خود پیدا نمایند. غافل از این که چنین حرکاتی نه تنها پسران را مجذوب آنان نمی سازد ، بلکه آنان را برای همیشه از خواستگاری نیز منصرف می نماید. ممکن است پسران بی بند و باری به طور موقت و برای خوشگذرانی به چنین دخترانی روی آورند؛ ولی پس از مدتی معاشرت ، برای همیشه آنان را ترک می نمایند. این اصول باید با موازین شرعی و شرایط فرهنگی منطبق باشد. برخی از آنها را به شرح زیر گروه بندی می کنیم:

?- پسر، برای دختری که با تلاش و کوشش به دست آورده بیشتر ارزش قائل است؛ از این رو از دختری که آسان به دست آمده باشد، خوشش نمی آید؛ بنابراین دختران نباید خود را سهل و آسان به دست پسران بسپارند. این موضوع پس از ازدواج نیز ممکن است در روابط آنان تأثیر بگذارد و شوهر ارزش لازم را برای همسرش قائل نباشد. دختران باید متانت خود را حفظ کنند و تا تمایلی به آنان نشان داده شد ، فوری و بدون هیچ تشریفاتی خود را به دست پسران نسپارند. تمام تشریفات اعم از خواستگاری ، مراسم عقد و عروسی در حّد متعارف باید انجام شود.

?- دخترها باید در مجامع و برخوردها با لباس کاملاً پوشیده حضور یابند و با وقار رفتار کنند و در نظر داشته باشند که پسران با وجود غیرت مردانه از دخترانی که جلف و بد حجاب باشند ، خوششان نمی آید و در نهایت دختران نجیب و متین را انتخاب می کنند.

?- بیان و اخلاق خوب، گرم و صمیمی بودن از ویژگی هایی است که مردان را جلب می کند؛ بنابراین دخترانی مورد توجه قرار می گیرند که در رفتار و کردار آنان بدون تخطّی از موازین شرعی این خصوصیات دیده می شود.

?- معمولاً پسرانی که در صدد انتخاب همسر می باشند در مورد کسانی که با دختر مورد نظر در تماس هستند تحقیق می کنند. بنابراین دختران نباید با خدشه دار کردن حیثیت خود و تماس مستقیم با پسران، خود را برای جلب خواستگار عرضه نمایند. رفتارهای مناسب در مجالس و محافل زنانه و مردانه ، معرف شخصیت آنان است و در صورتی که این گونه رفتارها سنجیده باشد پسران را به طرف آنان جلب خواهد نمود.

?- دختران قبل از ازدواج و در طول دوران نامزدی نباید آرایش کنند. این عمل نه تنها به زیبایی و طراوت شان لطمه می زند، بلکه آنان را در نظر پسران بی مقدار می نماید. علاوه بر این استفاده از زینت آلات بی مورد و آویزان کردن اشیاء مختلف که نشانگر کمبود شخصیت است از ارزش و احترام آنان می کاهد.

?- عده ای از دختران با پوشیدن لباس های مدل دار و به اصطلاح مدهای رنگارنگ و یا بیرون گذاشتن مو و یا پوشیدن لباس های تنگ می خواهند پسران را به خود جلب کنند. این گونه رفتار ممکن است توجه پسران بی بند و بار را برای یک تفریح موقت جلب کند؛ ولی چنین دختری را برای همسری انتخاب نخواهند نمود. استفاده از لباس های ساده و متعارف بدون هیچ پیرایه ای بهترین وسیله برای جذب پسران است.

دختران در مجالس مختلط مرد و زن نباید با صدای بلند و غیر عادی و با قهقهه و خنده های بی مورد و شوخی های بی جا و به اصطلاح مزه پراندن و غیره جلب توجه کنند. حُجب زنانه در فرهنگ ایرانی ارزش خاصی دارد. رعایت وقار و متانت در کلاس های مختلط دانشگاهی نیز وسیله مؤثری برای مجذوب کردن پسران است.

?- بعضی دختران در مجالس عروسی به این عنوان که زمان شادی است و باید به گرمی مجلس کمک کرد، دست به حرکات جلف می زنند. این نوع رفتار ولو مجلس زنانه باشد، پسندیده نیست و از قدر و ارزش آنان می کاهد.

?- احتمال دارد پسران بی بند و بار و هرزه از دختران جلف و بی بند و بار استقبال کنند؛ ولی باید در نظر داشت که این گونه پسران از ازدواج هدف مقدس ندارند و دیر یا زود به دنبال هوسرانی های دیگر خواهند رفت و در نهایت دختر ، خود و خانواده اش را در منجلاب فساد و بدبختی گرفتار خواهد نمود.

پرسش هایی چند در مورد همسر گزینی

دختران برای جلب توجه پسران به دو طریق عمل می کنند:

گروهی با پوشیدن لباس های جلف، و با ادا و اطوار ناهنجار، آرایش و به کار بردن زینت آلات، پسران را به طرف خود جلب می کنند.

گروهی دیگر به جای عرضه جسم و ظواهر هوس انگیز، در مجامع بسیار سنجیده ، موقّر و کاملاً پوشیده ( با رعایت ضوابط شرعی) ظاهر می شوند. اینان در مواقع مقتضی علم و هنر خود را از طریق بیان ، شعر و نقاشی و کاردستی ، نوشته ، مناظره ارائه می نمایند.

حال سؤال این است: شما به عنوان مردی که قصد ازدواج دارد، کدامیک از دو گروه فوق را به همسری انتخاب می کنید؟

و سؤال دیگر از دختر یا زنی است که می خواهد شوهر کند. به نظر شما کدامیک از دو گروه فوق موفق ترند؟

ازدواج از راه دور

گاهی اوقات خواستگاری به سراغ دختری می آید و اظهار می دارد پسرِ من مهندس و دارای شغل آبرومند و درآمد زیاد در ( فرضاً ) آلمان است. او به عللی به ایران نمی آید ، ولی زن ایرانی می خواهد و مشخصاتی که داده به دختر شما می خورد. پسر من خوش اخلاق است، خوش تیپ است، بذله گو است و … وکالت داده است تا دختر شما را به عقد او درآوریم تا راهی آلمان شود و به خانه بخت برود. دختر و خانواده او هم با سابقه ذهنی از مهندس پُر درآمد، خوش تیپ و خوش اخلاق خواستگاری را می پذیرند و دختر راهی فرنگ می شود. به محض ورود به آنجا تمام بهشت موعودی که در ذهن داشت نقش بر آب می گردد. عاقبت چنین ازدواجی را می توانید حدس بزنید.

مواردی نیز پیش می آید که مردی به قصد ازدواج با دختر ایرانی راهی ایران می شود. ظرف مدت چند روز که در وطن اقامت دارد دختری را به عقد خود در می آورد و راهی دنیای غرب می شود. دختر و خانواده اش هم به دلخوشی عناوین و ظواهر رضایت می دهند. پس از ورود به کشور بیگانه و چندی بعد به علل مختلف ، ناسازگاری شروع می شود و بالاخره کار به جایی می رسد که عروس خانم با تلخکامی و صرف هزینه با عنوان زن مطلقه به خانه پدر برمی گردد. او دیگر یک بیوه زن شکست خورده است و ارزش و اعتبار اولیه را از دست داده و در خانواده پدری نیز احساس وابستگی گذشته را ندارد.

با این همه ، موارد فوق قابل پذیرش است. در مواردی ازدواج با مقاصد شومی صورت می گیرد: مثلاً مردی را بدون ازدواج، اجازه مسافرت به خارج نمی دهند. هدف او خروج از کشور است؛ بنابراین زنی را وسیله قرار می دهد و پشت مرز او را رها می کند یا فرد دیگری دختران و زنان ساده لوحی را برای مقاصد سود آور به عنوان ازدواج به خارج از کشور می کشاند و…

funpatogh . com



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





ازدواج در ضرب ‌المثل ‌های جهان .ezdevaj
1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت. (ضرب المثل آلمانی)
2 – مردی که به خاطر”پول” زن می گیرد، به نوکری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
?- لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چینی)
?- زنی سعادتمند است که مطیع ”شوهر” باشد. (ضرب المثل یونانی)
?- زن عاقل با داماد ”بی پول” خوب می سازد. (ضرب المثل انگلیسی)
?- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگلیسی)
7- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. (ضرب المثل آلمانی)
8 – داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت. (ضرب المثل لهستانی)
9- دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. (ضرب المثل ایتالیایی)
10 -داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای.(ضرب المثل فرانسوی)
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. (ضرب المثل ایتالیایی)
12- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن. (ضرب المثل آذربایجانی)
13- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی. (ضرب المثل چینی)
1?- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن. (ضرب المثل چینی)
1?- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. (ضرب المثل اسپانیایی)
1?- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار. (ضرب المثل ترکی)
17- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
18- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. (ضرب المثل اسپانیایی)
19- ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی)
20- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است. (سقراط)
21- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. (بورنز)
22- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. (رولاند)
23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است. (ناپلئون)
2?- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است. (محمد حجازی)
2?- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم. (خانم پرل باک)
2?- با زنی ازدواج کنید که اگر ”مرد” بود، بهترین دوست شما می شد. (بردون)
27- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید. (سونی اسمارت)
28- برای یک زندگی سعادتمندانه، مرد باید ”کر” باشد و زن ”لال”. (سروانتس)
29- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ”شجاعت”می خواهد. (کریستین)
30- تا یک سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند. (اسمایلز)
31- پیش از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. (فرانکلین)
32- خانه بدون زن، گورستان است. (بالزاک)
33- تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)
3?- ازدواج پیوندی است که از درختی به درخت دیگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو ”زنده” می شوند و اگر ”بد” شد هر دو می میرند. (سعید نفیسی)
3?- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)
3?- شوهر ”مغز” خانه است و زن ”قلب” آن. (سیریوس)
37- عشق، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاک)
38- قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم. (لرد لوچستر)
39- مردانی که می کوشند زن ها را درک کنند، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج کنند. (بن بیکر)
?0- با ازدواج، مرد روی گذشته اش خط می کشد و زن روی آینده اش. (سینکالویس)
?1- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید. (پاستور)
?2- ازدواج کنید، به هر وسیله ای که می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید. (سقراط)
?3- قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا کن. (یکی از دانشمندان لهستانی)
??- مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد. (کارول بیکر)
??- من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم. (آگاتا کریستی)
??- هر چه متأهلان بیشتر شوند، جنایت ها کمتر خواهد شد. (ولتر)
?7- هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند. (جانسون)
?8- زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج کند که زندگی خوبی نداشته باشد، اما نمی تواند مردی را که شنونده خوبی نیست، تحمل کند. (کینهابارد)
?9- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پیدا می کنند. (شاو)
?0- وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه کنی، مهمان هایت را یک شب خوشحال می کنی و خودت را عمری ناراحت ! (روزنامه نگار ایرلندی)
?1 – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی کند. (ضرب المثل اسکاتلندی)
?2 – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن. (ضرب المثل آلمانی)
?3 – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر کنی. (شارل بودلر)
?? – دوام ازدواج یک قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسکاتلندی)
?? – ازدواج پدیده ای است برای تکامل مرد. (مثل سانسکریت)
?? – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می کند. (ضرب المثل آلمانی)
?7 – ازدواج قرارداد دو نفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد. (مارک تواین)
?8 – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی. (ولتر)
?9 – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر کنی. (شارل بودلر)

نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





یکی از جنبه های مباحث ارتباطی که مدتهاست ذهن پژوهشگران این رشته را به خود مشغول کرده، بحث تأثیرات پیام های ارسالی از سوی رسانه های گوناگون بخصوص تلویزیون بر روی مخاطبان است.

اینکه تأثیرات این رسانه ها بر نگرش مردم و رفتار افراد چگونه است ، این تأثیرات عمیق است یا سطحی ، کم است یا زیاد ، منجر به مطالعات زیادی در این زمینه در طی نیم قرن اخیر شده است. مبنای تمام این تحقیقات و مطالعات بر این فرض است که رسانه ها دارای تأثیر هستند.

ما نیز با تأکید بر این فرض ، نظریاتی را که مربوط به ” چگونگی الگوسازی رفتاری و هنجاری” از سوی برنامه سازان تلویزیونی در درازمدت است ، مبنای کار تحقیقی خود قرار داده ایم و به بیان آنها می پردازیم :

?? رسانه ها و تأثیر آن بر جامعه پذیری

رسانه های همگانی نقش مهمی را در جامعه پذیری اولیه کودکان و جامعه پذیری بلندمدت بزرگسالان دارند. این موضوع امری پذیرفته شده است، اما به دو دلیل ممکن است قابل اثبات نباشد:

الف- به خاطر طولانی بودن فرایند جامعه پذیری.

ب- به خاطر سایر تأثیرات اجتماعی و شیوه های متفاوت جامعه پذیری در درون خانواده ها که با تأثیر رسانه ها تداخل پیدا می کند.

اما بسیاری هنوز بر این باورند که رسانه ها بالقوه دارای تأثیر بر فرآیند جامعه پذیری می باشند. منطقی که رسانه ها را عامل جامعه پذیری تعریف می کند بر دیدگاهی استوار است که جامعه پذیری را به عنوان آموزش هنجارها و ارزش های تثبیت شده در نظر می گیرد، که به طور نمادین برای اشکال مختلف رفتار اجتماعی” پاداش” یا ” تنبیه” تجویز می نماید.

دیدگاه دیگری وجود دارد که جامعه پذیری را یک فرآیند یادگیری در نظر می گیرد که بدان وسیله ما می آموزیم که در موقعیت های متفاوت چگونه رفتار کنیم و یاد می گیریم که دیگران چه انتظاراتی از نقش اجتماعی که ما بر عهده گرفته ایم دارند.

از این روی رسانه ها پیشاپیش و به طور مستمر تصاویری از زندگی و مدل های رفتاری را قبل از تجربه کردن واقعی آنها به نمایش می گذارند. تحقیقاتی که در مورد چگونگی استفاده کودکان از رسانه ها صورت گرفته ، وجود این تمایل را در کودکان تأیید می نماید که آنها درس هایی از زندگی را از رسانه ها فرا می گیرند و درصدد تجربه کردن آنها برمی آیند.

?? رسانه ها و تأثیرات درازمدت

بحث تاثیرات درازمدت، متغیر زمان را در تحقیقات وارد می نماید. همانگونه که در بالا ذکر شد جامعه پذیری یک فرآیند طولانی مدت است، بنابراین اگر بخواهیم از طریق رسانه ها بر آن تأثیر بگذاریم باید به برنامه های طولانی مدت بپردازیم.

منظور از «تأثیر درازمدت» اثری است که اولاً زمان درازی برای ایجاد آن لازم است و ثانیاً دوام آن نیز طولانی است. حال مسئله این است که آیا اثرات درازمدت بدون تغییرات کوتاه مدت امکان پذیر است؟

طبق نظریات ارتباطی در یک صورت جواب مثبت است و آن هنگامی است که مفهوم” تراکم پذیری اثرات” به میان می آید. ” تراکم پذیری” به این معنی است که تعداد معینی از تغییرات در سطح خرد برای تحصیل تغییرات در سطح کلان موردنیاز است.

افرادی که یک رشته پیام درباره جنبه های مختلف زندگی خویش دریافت کنند ممکن است گام به گام به تغییرات رفتاری یا نگرش پایدار برسند. این پدیده را گاهی” راهبرد گام های کوچک” خوانده اند.

برای برنامه ریز ارتباطی که هدفش ایجاد اثرات درازمدت است در بسیاری موارد سنجیده ترین راهبرد این است که تلاش نکند تا یکباره به تأثیرات درازمدت دست یابد؛ بلکه بکوشد تا از طریق رشته ای از تأثیرات محدودتر تراکم پذیر به هدف خود نائل شود.

البته در این میان نگرش و تغییرات آن نیز مورد توجه قرار می گیرد.

مفهوم نگرش اولین بار در سال ???? در مطالعه ای توسط “توماس”و” زنانیکی” به شیوه ای علمی مورد استفاده قرار گرفت. آنها نگرش را چنین تعریف کردند: “با نگرش ما می توانیم فرایند خود آگاهی فردی را که فعالیت ممکن یا واقعی افراد را در جهان واقعی تعیین می کند، بشناسیم.”

تعریف دیگر نگرش چنین است:

نگرش نوعی حالت آمادگی ذهنی است که از طریق تجربه سازماندهی شده و تأثیر پویا و جهت داری را بر روی پاسخ های افراد به تمامی اشیاء و موقعیت هایی که به آن مربوط می شود می گذارد.

پژوهشگرانی مثل “روزنبرگ” و “هاولند” نگرش را به ? بخش تقسیم کردند:

الف- جزء احساسی (ارزیابی چیزی یا داشتن احساس نسبت به آن)

ب- جزء شناختی (واکنش های ادراکی یا اظهارات شفاهی)

ج- جزء رفتاری (اقدامات و اعمال آشکار)

البته محققان نگرش را به جزء اصلی احساسی محدود کرده اند، و پس از آن به بحث تغییرات آن از طریق پیام های اقناعی پرداختند.

در مورد تغییر نگرش، هاولند معتقد بود که نگرش ها اکتسابی هستند، و هنگام یادگیری از طریق فرایندهای مشابه تغییر می کنند . تحقیقات هاولند در”بخش تجربی وزارت جنگ آمریکا” بر روی سربازان آمریکایی نشان داد که در مورد برخی از موضوعات فکری پس از ? هفته (بلندمدت) تغییر فکری بیشتری در افراد رخ می دهد تا پس از گذشتن پنج روز (کوتاه مدت) ؛ این پدیده “اثرخفته” نامیده شد.

البته تحقیق دیگری از همین گروه نشان می دهد که پیام ارتباط جمعی خاص بعید است بتواند نگرش های محکم پایدار را تغییر دهد.

در طول تحقیقات تغییر نگرش، این سوال مطرح شد که آیا نگرش ها هیچ رابطه واقعی با رفتار دارند یا خیر؛ و آیا تغییر نگرش ایجاد شده با پیام های اقناعی با تغییر معنی دار در رفتار همراه است یا خیر.

لئون فستینگر روان شناس در این مورد معتقد است که تغییر رفتار به طور خود به خود از تغییر نگرش تبعیت نمی کند، زیرا عوامل محیطی که نگرش اولیه را ایجاد کرده اند ، معمولاً بعد از تغییر نگرش نیز عمل می کنند. بنابراین بعد از اینکه نگرش در معرض پیامی اقناعی قرار گرفت کشش دارد به جایگاه اصلی خود برگردد.

وی یادآور می شود که هنگامی که عقاید یا نگرش ها از طریق اثر لحظه ای یک ارتباط اقناعی تغییر می کنند این تغییر ذاتاً ناپدیدار است و ناپدید یا منزوی می ماند، مگراینکه تغییر رفتاری یا محیطی بتواند موجب حمایت یا حفظ آن شود.(ص???)

مارتین فیشبین نیز معتقد است که: قصد یک شخص برای انجام رفتاری معین تابع :

?- نگرش شخص نسبت به انجام آن رفتار و

?- شناخت فرد از هنجارهای حاکم بر آن رفتار و انگیزه فرد برای پیروی از آن هنجارها است.

?? محیط اجتماعی مخاطب(گیرنده پیام رسانه ها):

طبق نظریات” جی مالتسکه ، مک کوایل و ویندال”( صاحبنظران ارتباطی) خودانگاری گیرنده(تصویر ذهنی گیرنده از وسیله) دارای اهمیت اساسی است، زیرا محیط اجتماعی گیرنده پیام می تواند ارجاع به فرهنگ و جامعه ای باشد که بر او- یعنی گیرنده- مسلط است. در واقع از دیدگاه پژوهشگران نامبرده، اصل” کنش متقابل” در این میان در محیط اجتماعی با توجه به فرهنگ حاکم بر دیدگاه ها و ارزش های اجتماعی گیرندگان دریافت پیام، نقش اصلی ایفا می کند. ویندال و مک کوایل معتقدند که برای تحلیل رسانه ها باید عوامل محیطی و شرایط خاص آن رسانه را هم در نظر گرفت تا بتوان به تشریح و تحلیل بی طرفانه رسید.



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





افزایش میل به تشکیل زندگی بر پایه آشناییهای پیش از ازدواج و عدم توانایی مالی لازم برای گذران زندگی مهمترین علل سست شدن بنیان خانواده در جامعه ایران است.

دکتر باقر ثنایی ذاکر درگفتگو افزود : در جامعه کنونی ما عوامل اقتصادی شاید یکی از اصلی ترین دغدغه هر خانواده ایرانی بوده به طوری که این عامل تقریبا بخش اعظم خانوادهها و زوجهای جوان را در گیر کرده و همین یکی از فاکتورهای اساسی است که به سستی بنیان خانوادهها دامن می زند.

وی با اشاره به میزان موفقیت ازدواجهای سنتی و به تبع آن حمایت خانواده های زوجین نسبت به استحکام و استمرار بنیان خانوادههای نوپا تصریح کرد : در جامعه سنتی ما ازدواجها به صورت ترتیب داده شده و از طریق خانوادهها صورت می گرفت اما امروز ازدواجها تا حدی از حالت قبلی خارج شده و پسران و دختران جوان از طریق شیوه های جدید آشناییهای قبل از ازدواج علاقمند به زندگی با یکدیگر می شوند.

این متخصص مشاوره های خانوادگی ادامه داد : با چنین رویکردی نقش خانوادهها در انتخاب همسر آینده فرزندانشان کاهش یافته و به تبع آن حمایت آنها از استحکام و استمرار خانواده های جدید و تازه شکل گرفته فرزندانشان کمتر شده است.

ثنایی ذاکر یادآور شد : وقتی ازدواجها به شکل سنتی شکل می گیرد ، والدین در انتخاب همسر فرزندانشان نقش اصلی داشته و در دفاع ، حفظ و تداوم آن نقش اساسی دارند ، به همین لحاظ والدین زوجین برای اینکه خدشه ای به انتخاب همسر برای فرزندانشان وارد نشود از پاشیدن نظام خانواده فرزندانشان جلوگیری می کنند.

به اعتقاد وی ، مسائل اقتصادی و وابستگی مالی زوجین به خانواده هایشان نیز در سیستم یک خانواده تازه شکل گرفته عامل موثری در کاهش استواری پایه یک خانواده است چرا که هر سیستمی در صورتی می تواند به روند کاری خود استمرار بخشد که از توان و بنیه مالی کافی برخوردار باشد.

رئیس کمیسیون مشاوره خانواده سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور افزود : به دنبال مسائل و مشکلات مالی به ویژه در میان زوجهای جوان موجب افزایش استرس در هر یک از طرفین شده و خود عامل درگیریهای کلامی میان این زوجها می شود.

این استاد دانشگاه با اشاره به عوامل سستی بنیان خانوادهها در غرب اظهار داشت : در جوامع غربی اوضاع فرق می کند اگرچه در این جوامع تامین اجتماعی در بسیاری کشورها در حد مطلوب است اما مسئله اصلی وجود انحطاطات فکری به معنی افزایش بی حد و حصر آزادیهای جنسی و به نوعی هوس بازی در افراد این جوامع است که منجر به کاهش ابهت ازدواج و انتخاب همسر برای شروع یک زندگی می شود.

ثنایی ذاکر ادامه داد : اگرچه ازدواج در جامعه ما نیز از این جوامع در حال تاثیر پذیری بوده و تاکید زیادی به آشناییهای پیش از ازدواج می شود اما اتفاقا در این جوامع اگرچه آزادیهای قبل از ازدواج در میان جوانان بسیار زیاد است اما این جوامع به لحاظ طلاق وضع بدتری نسبت به جامعه ما دارند.

وی با اعتقاد بر اینکه جوانان امروزی باید از ازدواجهای چشم بسته نیز دوری کنند ، خاطر نشان کرد : هر چیز وقت ، زمان و اسبابی می خواهد بنابراین اگر دو جوان دانشجو بدون اینکه زمینه ای برای زندگی مشترک داشته و به رشد بلوغ فکری نرسیده باشند ، با یکدیگر آشنا شوند ، چه بسا عاشق یکدیگر شده و تمایل به ازدواج با یکدیگر داشته باشند که وجود انتظار شکست برای چنین خانواده ای دور از ذهن نمی تواند باشد.

این متخصص مشاوره های خانوادگی همچنین اظهار داشت : اگر پسران و دختران جوان به مرحله ای رسیده باشند که در آستانه شروع یک زندگی مشترک قرار گرفته باشند در این زمان می توانند با افرادی در محیط کار و تحصیل خود آشنا شده و برای ازدواج با یکدیگر فکر کنند.

وی ابراز عقیده کرد : جوانان برای ازدواج از نظر مشورتی خانواده ها مطلع باشند، چرا که اگر والدین اعتقاد به زود بودن ازدواج فرزند خود داشته باشند به دلیل شناختی که در طول پرورش فرزند خود کسب کرده اند نسبت به زمان و نوع انتخاب همسر برای فرزندان خود نظراتی دارند که این نظرات جایگاه ارزشمندی دارد.

رئیس کمیسیون مشاوره خانواده سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور تصریح کرد : این نظرات مشورتی برای ثبات ازدواج برای انتخاب همسر آینده جوانان و دوام ازدواج آنان بسیار موثر است چون اگر خانوادهها در انتخاب همسر فرزندانشان نقش داشته و فرد انتخابی مورد تاییدشان باشد حمایت خوبی از فرزندشان و زندگی مستقل او خواهند داشت.



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





پس از شناخت، خواستگاری و پاسخهای مثبت زوجین به عمل حقوقی عقد ازدواج می رسیم. همانطوریکه در روایات آمده است هیچ تاسیس و بنایی نزد خداوند منان محبوبتر از ازدواج نیست و اهداف ازدواج را طی شماره های پیشین بیان کردیم که مهمترین آنها علاوه بر تسکین روح، توالد و تناسب است و این مهم در سایه عمل حقوقی عقد دائم برای یک ازدواج و زندگی مشترک دائمی میسر است. عقد نکاح دارای مباحث حقوقی و فقهی است که ما بدان نخواهیم پرداخت و تنها به آداب عقد نکاح می پردازیم.

موارد کراهت

عقد نکاح چه بسیار خانواده های مسلمانی که مایلند عقد نکاح را در بهترین وقت انشا کنند و اوقات بدشگون را بشناسند و مطابق دین اسلام بهترین زمانها را برای آغاز نقطه عطف زندگی خود انتخاب کنند.
در کتاب تهذیب شیخ طوسی، ج ?، ص ??? از امام صادق (ع) نقل شده است: «هر کسی عقد ازدواج را منعقد بسازد در حالیکه قمر در برج عقرب است، خوشبخت نمی شود.» (از آن عقد خوشبختی نخواهد دید) در هر برج قمری، تقریبا دو روز و نصفی قمر در عقرب است که این مطابق تقویم های نجومی قدیمی که هم اکنون نیز مطابق گردش سالها چاپ می شود، نوشته شده است. همچنین در کتاب فقه الرضا، ص ??? آمده است: «پرهیز کنید از ازدواج، در حالیکه قمر در عقرب باشد. امام صادق (ع) فرمود هر کس ازدواج کند در حالیکه قمر در عقرب باشد هرگز خیر نخواهد دید.»
همچنین عقد بستن مکروه است در حالیکه زمان محاق ماه باشد. محاق از ماده محق به معنای محو و ناپدید شدن است. محاق، آخر ماه قمری را گویند که هلال ماه به محاق می رود یعنی ناپدید شده و دیده نمی شود. برحسب روایت شیخ طوسی در کتاب من لایحضره الفقیه، ج ?، ص ?? انعقاد عقد نکاح مکروه است و از عبدالعظیم حسنی بنا به نقلی روایت شده است که نکاح در آن هنگام موجب سقط بچه می شود. و با از موارد کراهت انعقاد عقد نکاح به هنگام ساعتهای گرم و داغ، به ویژه نیمه های روز گرم است. شیخ کلینی در کافی، ج ?، ص ??? از امام محمد باقر (ع) درباره مردی که در ساعت گرم هنگام نیمه روز ازدواج کرد، نقل می کند که حضرت فرمود: «من نمی بینم که آن دو (زوجین) با یکدیگر متفق باشند بلکه از یکدیگر جدا می شوند.»
از موارد دیگری که باید بدان اشاره شود که مناسب نیست عقد و جشن و سرور در زمانیهایی انشا شود که هنگام حزن و مصیبت اولیا کرام، به ویژه پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت مکرم آن پیامبر الهی است. مسلمانان باید طوری برنامه ریزی کنند که هنگام وقت عقد علاوه بر ترک موارد مکروه هنگام اوقات پیش گفته نباشد. در خبر آمده است که اهل بیت (ع) بر پیروانشان فرمودند در سرور و شادمانی ما شادی کنید و به هنگام حزن و مصیبت، محزون باشید و در خبر دیگر آمده است که شیعیان، از طینت ما خلق شده اند. حال چنانچه بخواهیم جشن بزرگ عمرمان را بر پا کنیم لازمست در ایام شاد ولادت اولیا الهی باشد که با دعای خیر آن مقربان الهی خوشبختی و بهروزی را برای زوجین فراهم سازد. در شماره بعدی به مستحبات هنگام عروسی می پردازیم.



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





اجـازه بـدهیـد کمـی در مورد جزئیات روز عروسی و فضای آن که بسیاری خانم ها را تحت تاثیر قرار می دهد صحبت کـنــیم. چطور می توانید یاد بگیرید که با مردی که دوست داریـد زنــدگی کنید بدون اینکه خودتان را از دست بدهید.
این مسئله دو جنبه دارد.
بعـضی خـانـم ها، به خصوص آنهایی که شاغل هستند و کمی دیر ازدواج کـرده اند، ارزش فـردی خود را درک کرده و میدانند کـه کیسـتند. هویت آنها ایشان مشخص است.
بـه انـدازه کـافی وقـت داشـتــه اند که در مورد توانایی ها،ضعف ها و نقششان در جامعه بررسی کنـند. ازدواج برای این خانم ها، ممکن است فقط قسمتی از زندگیشان باشد. زندگی کردن با فردی دیگر ممکن است کمی برایشان سخت باشد. عشق به همسر مسئله ای است که باید در مورد آن آموزش ببینند.

برای سایر خانم ها این مسئله حداقل در ظاهر متفاوت است. همسر (یا مادر) شدن برای آنها رویایی است که از زمان کودکی در ذهن می پرورانده اند. به خانم ها همیشه آموزش داده می شود که باید خود را در راه عشقمان قربانی کنیم و سایرین را همیشه مقدم بر خود بدانیم.

خطری که در این طرز تفکر پنهان است این است که ممکن است آن زن با این کار خود را به دست فراموشی بسپارد. خود را تسلیم رویاهایش کرده تا بتواند تمایلات همسرش را کاملاً برآورده کند. او با این کار قسمتی از خود را از دست می دهد و بعدها خواهد فهمید که چه چیز ارزشمندی را از دست داده است. کاری که باید انجام دهد این است که هیچگاه تمام خود را وارد ازدواج نکند.

چگونه خانم ها می توانند از این دو خطر دوری کنند؟ کلید اصلی این است که گفته های خداوند را در مورد هویت و شخصیت زن قبول کنیم. خداوند می فرماید که هویت و شخصیت زنان نه در کار و نه در ازدواجشان است زیرا هر دو آنها مسئله ای ظاهری هستند و ممکن است تغییر کنند. مردم هر روز شغلشان را عوض می کنند و حتی یک ازدواج هم ممکن است با مرگ، بیماری یا حوادث غم انگیز دیگر از بین برود. اگر می خواهید فقط دو فرد مختلف نباشید که زیر یک سقف با هم زندگی می کنند و فقط از نظر فیزیکی در مکانی مشابه نباشید بدون اینکه واقعاً زندگی خودتان را با هم قسمت کنید، نیاز به هویتی دارید که سطحی و ظاهری نباشد.

شما قلباً زنی هستید که خداوند دوست می دارد. او به شما منزلت داده است. برایتان هدفی دارد و قسمتی از این هدف در نقش شما به عنوان همسر و مادر خلاصه می شود. قسمت دیگری از آن ممکن است در نقش اجتماعی شما به عنوان یک پرستار، معلم، مدیر یا سایر شغل ها باشد. اما به یاد داشته باشید که همه اینها بخشی از زندگی شماست نه همه آن. اگر نمی خواهید خود را از دست بدهید، باید بفهمید که چه کسی هستید و به چه کسی تعلق دارید.

کلمات خداوند به زنان را بخوانید و از او بخواهید که میزان عشقش را به شما نشان دهد. از او بخواهید که بگوید شما را چطور می بیند. او می تواند بیشترین کمک را به شما بکند تا بتوانید آرزوها، امیال و رویاهایتان را با همسرتان شریک شوید. او بهترین را برای هر دوی شما می خواهد!



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





مردها عقیده دارند که در بسیاری از موارد گفتن حقیقت به همسرشان نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه به مصائب دامن می زند.
گاهی یک دروغ ساده می تواند جلوی به هم خوردن رابطه ای را بگیرد چون مردها عقیده دارند زن ها اکثراً به خاطر چیزهایی که واقعاً بی اهمیت است دلخور می شوند و برای اثبات ادعای خود، ده دلیل عمده دروغ گفتن به زنان را این چنین عنوان می کنند:

? – دروغ گفتن آسان تر است :
خیلی آسان است که به نامزد خود بگوئید که برای هدیه تولدش فقط و فقط برای اینکه او را خوشحال کنید مجبور شدید پول قرض کنید و اینکه هدیه تان را چقدر گران خریدید!! چرا وقتی می شود کسی که دوستش دارید را به این راحتی و با گفتن یک دروغ ساده خوشحال کنید، خود را در مشاجرات پایان ناپذیر درگیر می کنید؟ شما مطمئناً می دانید او منتظر شنیدن چه حرفهایی است، خوب به او بگوئید.

? – قدرت نمایی :
در اکثر رابطه ها، «مرد» بودن به معنای داشتن کنترل بر همه امور است. حتی اگر در ظاهر این طور نباشد هم اکثر زنان، مرد خود را اینطور می پسندند. اگر شما هم با چنین شخصی سروکار دارید چه اشکالی دارد که به او بگوئید میخواستید تمام تدارکات آن مهمانی را به افتخار او خودتان شخصا تهیه کنید.

? – دروغ گفتن برای بعضی مردها نوعی تفریح است :
وقتی دیر سر قرار شام می رسید، آیا واقعاً قصد دارید به او بگوئید که بازی به وقت اضافه کشیده شد؟! می توانید زندگیتان را با گفتن یک دروغ ساده نجات دهید؛ مثلاً بگویید لاستیک پنچر اتومبیل پیرمردی را عوض می کردید که معطل شدید طوری که کنترل اوضاع اصلاً در دست شما نبوده و شما کاملاً بی تقصیر بودید. او حتی از شما به خاطر این انسان دوستی تشکر هم خواهد کرد!

? – دروغ جلوی ناامید شدن طرف مقابل را خواهد گرفت :
اگر رابطه تان تازه جدی شده است چرا می خواهید کاری کنید اعتمادی که ماهها در ایجاد آن وقت صرف کرده اید را در او از بین ببرید. اگر نتوانستید در جمع خانوادگی آنها حاضر شوید به او نگوئید که این مهمانی با بازی فوتبال تیم محبوبتان هم زمان بوده است!

? – شجاعت :
با اینکه زنان همیشه می گویند «ترجیح می دهم حقیقت را بشنوم نه یک داستان را»،بعضی مواقع مساله خیلی جدی تر از این حرف هاست. در این موقعیت دروغ گفتن یک راه نیست بلکه تنها راه است. او را خیلی دوست دارید؟ نمی خواهید ازدستش بدهید؟ یک دروغ ساده به حفظ این رابطه می ارزد.

? – دروغ ناراحتی های بعدی نخواهد داشت :
دروغ گفتن فقط برای حفظ رابطه نیست در بسیاری از موارد شما با دروغ گفتن باعث می شوید قلب او نشکند. وقتی از شما سوال می کند «من چطورم؟» یا «این روژلب نارنجی به لباس بنفش نمی آید؟» لازم نیست حتماً راستش را بگوئید. در این صورت مجبور نیستید یک روز قیافه عبوس او را در سکوت تحمل کنید!

? – حضور در مهمانی های اجتناب ناپذیر با دروغ لغو خواهد شد :
اگر درست روزی که باید به تماشای مسابقه فوتبال بروید به مهمانی دوستان نامزدتان دعوت شده اید با یک دروغ کوچک مثل بستری بودن به دلیل دل درد
می توانید هم حس ترحم و دلسوزی او را نسبت به خود برانگیزید و هم از تماشای مسابقه فوتبال لذت ببرید!

? – دروغ مفید است :
مثل خیلی از مسائل روانشناسی دیگر، زنان در مقابل بسیاری ازمسائل جبهه می گیرند و عکس العمل شدید نشان میدهند. گاهی در آغاز روابط، برای
خوب جلوه دادن خود علاوه بر خوش زبانی، دروغ گو بودن هم موثر است!!

? – دروغ گفتن خطرات را کم می کند :
با اینکه دروغ گفتن یکی از فاکتورهای مهم وجود یک مرد است (!) همواره در انتخاب دروغهایتان دقت کنید. اگر با دروغ گفتن بسیاری از خطرات از سرتان گذشته این روند را ادامه دهید.

?? – بعضی از زنان تحمل شنیدن حقیقت را ندارند :
به یک جایگزین بنشنید بعضی مواقع دوست دخترهایتان بسیار حساس هستند و نمی توانند فکر اینها را هم بکنند که شما به خود متکی هستید (به آنها
وابسته نیستید) و برای خود زندگی خود را دارید، اگر می خواهید هردویتان بی مورد ناراحت نشوید می توانید به سادگی یک دروغ کوچک به او بگوئید!!



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





یکی از مسائل بسیار مهم و اساسی قبل از ازدواج در نظر گرفتن معیارهایی برای انتخاب همسر است . به جرئت می توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به وجود می آید به خاطر این است که دختر و پسر ، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده اند و پس از چند سال زندگی متوجه می شوند این دو مناسب یکدیگر نبوده اند. پس جا دارد برای این انتخاب وقت بگذاریم و مطالعه کنیم.

معیارها و ملاک هایی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود دو نوع است:

الف – آنهایی که رکن و اساس اند و برای یک زندگی سعادتمندانه حتماً لازم اند.
ب – آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی لازم اند و بیشتر به سلیقه افراد و موقعیت آنها بستگی دارند.

اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست.

یکی از معیارهایی که باید حتماً در ازدواج در نظر گرفته شود،عامل مذهب و نگرش فرد مقابل نسبت به مذهب است. اگر شما فردی هستید که به اصول و فرامین مذهبی معتقدید، ولی شخص مورد نظرتان ، نسبت به مذهب بی اعتماد یا بی تفاوت باشد، شما با هم زندگی خوبی نخواهید داشت.انسان متدین، همسری متدین می خواهد، اگر یکی متدین و دیگری بی دین و بی قید باشد، خوشبخت نخواهند شد. بنابراین از این لحاظ باید فردی را انتخاب کنید که همانند شما فکر کند.

یکی دیگر ازمسائل تناسب خانوادگی است. ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده، فامیل و یک نسل؛ خانواده دختر و پسر باید با یکدیگر سنخیت و تناسب داشته باشند. در انتخاب همسر معقول نیست شما بگویید «من می خواهم با این فرد زندگی کنم و کاری با خانواده اش ندارم» چرا که این فرد جزیی از همان خانواده و فامیل و شاخه ای از همان درخت است. این شاخه، از ریشه همان درخت تغذیه کرده؛ مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل از راه وراثت و تربیت و محیط به این فرد منتقل شده است، این فرد در دامن همان خانواده بزرگ شده است. باید موقع ازدواج ارزش های درون خانواده فرد را بررسی کنید و با ارزش های درون خانواده خودتان مقایسه نمایید. اگر این ارزش ها با یکدیگر تناسب داشته باشند، شما زندگی آرامی خواهید داشت. در مقایسه ارزش ها دقت داشته باشید. برای مثال اگر در خانواده شما تحصیل یک ارزش است، در خانواده فرد مقابل نیز تحصیل یک ارزش باشد، اگر در خانواده شما حجاب یک ارزش است، در خانواده طرف مقابل حجاب ضد ارزش نباشد.

آنچه در تناسب اجتماعی باید در نظر داشت،ارتباطات و رفت و آمدهای خانوادگیاست. این که خانواده با چه افرادی رفت و آمد می کنند و دارای چه جایگاهی هستند، آیا شهرت اجتماعی دارند یا خیر، مهم است. همه اینها در جایی جمع می شود که به آن تناسب اجتماعی می گوییم. در حقیقت مردم دوست دارند با افرادی رفت و آمد کنند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. دو خانواده باید از این حیث با یکدیگر تناسب داشته باشند. مسئله دومتناسب رفتار اجتماعی دختر و پسر است. مثلاً اگر یک دختر لوس و جلف با مرد متین و موقری ازدواج کند، تحمل رفتار اجتماعی زن برای مرد مشکل است.

بنابراین از مسائل مهم انتخاب همسردر نظر گرفتن تناسب اجتماعی دو خانواده است و چقدر خوب است که پسر و دختر در یک ردیف اجتماعی با هم ازدواج کنند.یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفت مسائل مالی و اقتصادی است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد اجتماعی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشت. شما نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست، هرگز این کار را نکنید. برای مثال کسی که از نظر اقتصادی در یک طبقه بالای اجتماعی است در ناز و نعمت بزرگ شده، همه چیز برایش مهیا بوده، هیچوقت مشکلات و تنگنای مالی نداشته است، حالا با فردی از خانواده بسیار پایین از نظر اقتصادی ازدواج می کند که سبک زندگیش با این فرد متفاوت بوده است.

فرهنگ خانوادگیش متفاوت، نیازهایش متفاوت. فرضاً قرار می شود این دو با یکدیگر به مهمانی بروند، شخص اول هر لباسی می پوشد خجالت می کشد، احساس می کند نازیباست ، مورد تأییدش نیست، در عوض همسرش زمانی که به خانه آنها می رود احساس کدخدایی می کند. خانه سطحش پایین است. این احساسات در وی ایجاد تعارض می کند. عصبانی می شوند، با هم دعوا می کنند، دعوا بر سر یک قضیه بسیار ساده زندگی است ولی ریشه اش در عدم همخوانی و تناسب طبقه اقتصادی است، اکثر دعواهای چنین زن و شوهرهایی بعد از میهمانی ها شروع می شود.

یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود، تناسب تحصیلی است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگی شان به وجود آید. مهم است که زن و شوهر سطح دانششان به هم نزدیک باشد، زنی که تحصیل کرده و دانشگاهی است نمی تواند همسر یک مرد بی سواد یا کم سواد باشد. اگر هم توانست مدت کوتاهی می تواند ولی در درازمدت خیر. ممکن است یک آدم بی سواد بسیار فرهیخته باشد، مهربان و سطح آگاهیش هم بالا، کلاً شخصیت خوبی داشته باشد ولی در اینجا تشابهاتی وجود ندارد. بالاخص این که تفاوت یک زن تحصیل کرده با یک مرد تحصیل کرده بسیار زیاد است.

غالباً خانم تحصیل کرده از تحصیلاتش در طول زندگی استفاده می کند ولی مرد تحصیل کرده کمتر. برای مثال خانمی که در رشته هنر تحصیلات دانشگاهی دارد، می توانید آثار هنری را در تمامی خانه ملاحظه کنید اما ممکن است آقای مهندس برق در سیستم برق خانه اش کلی اشکال داشته باشد! به نظر می رسد زندگی با زن تحصیل کرده راحت تر است. او خیلی زودتر مسائل را می فهمد و نیاز نیست که خیلی تکرار کنید. متقابلاً مردی که دارای تحصیلات عالی است نمی تواند با زنی که دارای تحصیلات پایینی است ازدواج کند. حتی بهتر است مردان یا زنان پزشک با هم ردیفان خود ازدواج بکنند. یکی از چیزهایی که باید در ازدواج رعایت شود

فاکتورهای حرفه ای است. بنابراین سطح تحصیلات و سطح حرفه در زندگی زناشویی بسیار مهم است.

حالا که به مسئله تحصیل اشاره کردیم خوب است که به مسئله تفکر نیز اشاره کنیم. متأسفانه مردان ما بسیار مقیدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتی که زیبایی در آمار جهانی بهداشت فقط ?? نمره دارد در حالی که به تفکر ??? نمره داده اند. در مورد عروس خانم همیشه می پرسند آیا زیبا هست یا نیست. زیبایی دوره محدودی دارد، ولی ما نمی توانیم تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم. بعضی از مردم ما در ازدواج جایی برای تفکر باز نگذاشته اند.

اولین چیزی که در تفکر جلوه گر می شود،عامل هوش است. زندگی با یک آدم کم هوش بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید چگونه می شود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادی که درجه هوشی خیلی پائین دارند کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگی لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعی است. انتزاع کردن یعنی بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعی یعنیتوانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی. این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادی که تفکر انتزاعی دارند خیلی زود شما را می فهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بعد دیگرش، تفکر حل مسئله ای است، تفکری که در آن انسان می تواند مسائل خودش را حل کند. کسانی که این نوع تفکر را ندارند دائم دور خودشان می چرخند، گیج اند، دائم می پرسند چه گفتی، یعنی چه، منظورت چه بود…. کسی که این نوع تفکر را ندارد به همسری برنگزینید. گاهی اوقات افراد از روی ترحم با فردی ازدواج می کنند که از نظر هوشی در سطح پایینی است، می خواهند ایثار کنند ولی سخت در اشتباهند.

زندگی با افراد کم هوش بسیار مشکل است.کسی که تفکر و هوش خوبی دارد کیفیت فراوان در مدیریت دارد. یکی از ارکان اصلی مدیریت ، تفکر خوب است. یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی، باید تشابهاتی بین گذشته شما با گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید باشد. اگر این تشابهات بود، آن وقت شما به درک متقابل خواهید رسید. بسیاری از مردم می گویند همسرم مرا درک نمی کند. درک چه موقع صورت می گیرد، زمانی که ما سرنوشت مشابهی داریم، شما کسی را درک می کنید که در زندگی تان باشد، یک غریبه را نمی شود درک کرد. اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست. گذشته بسیار مهم است. این فرد نمی تواند شما را درک کند. نمی تواند بفهمد موقعیت فعلی را به چه قیمتی به دست آورده اید؛ برایش اهمیتی ندارد.

تمام آنچه با زحمت به دست آورده اید را جزء بدیهیات و لوازمات زندگی می داند، حتی گاهی اوقات اصرار می کند موقعیت فعلی را نیز از دست بدهید در حالی که موقعیت فعلی حاصل یک عمر تلاش شماست. در ازدواج به سراغ فردی بروید که گذشته ای مشابه شما داشته باشد و شما را درک کند.

یکی از مسائلی که در گذشته ماست، عشق و عاطفه در زندگی است. بعضی ها در گذشته ، بسیار دوست داشته شده اند، مثل این که هیچکس به اندازه اینها مهم نبوده است، مانند عروسک در دست این و آن مورد نوازش و محبت قرار گرفته اند. عده ای دیگر اصلاً مورد توجه نبوده اند و کسی به اینها اهمیتی نداده است مثل این که اصلاً شناسنامه ای ندارند . حالا اگر این دو نفر با هم ازدواج کنند ، نمی دانند چه اتفاقی می افتد . گاهی می گویند این شخصیت خلاء عاطفی مرا پر خواهد کرد. در صورتی که چنین نیست. کسی که هیچوقت مورد محبت قرار نگرفته، تشنه محبت است، هرچه محبت کنید سیراب نمی شود. همیشه می پرسد مرا دوست داری، می گویید بله، باز می پرسد، قسم می خورید، ولی باور نمی کند. برعکس، شخصی که برایش همه چیز مهیا بوده سیراب است هیچ چیز چشمش را نمی گیرد، به زحمت هدیه ای را برایش فراهم می کنید اما جلب توجهش را نمی کند. گاهی اصلاً شما را تحویل نمی گیرد، آنها آدم های سردی اند، هر کاری کنید فایده ای ندارد، در مقابل آنها وضعیت شما مثل فردی است که می گوید نمی دانم چرا دستم نمک ندارد. می گوییم دست شما نمک دارد اما این شخص سیراب است.

پس بهترین حالت، تعادل است. باید دنبال کسی بگردید که گذشته معتدل داشته استگذشته ما سرنوشت ما را تعیین می کند. خب حالا چطور می توانید به این مسئله پی ببرید؟ کافی است از او سؤال کنید شما را چقدر دوست داشته اند. اگر گفت «تا حالا هیچکس را به اندازه من دوست نداشته اند و از ابتدای امر هر چه خواسته ام برایم فراهم بوده است.» قدری دست نگه دارید. یا مثلاً چنانچه مادر دختر خانم می گوید «اگر قسمت شد و داماد ما شدید این را بدانید که ما تا حالا بالاتر از گل به این دختر نگفته ایم.» بگویید «خداحافظ!» این دختر خیلی به درد شما نمی خورد. پدر و مادرها در محبت کردن به بچه ها، باید حد تعادل را رعایت کنند.

از دیدگاه دکتر مجد، یکی از مسائل بسیار مهم که باید در ازدواج مورد توجه قرار گیرد ردیف فرزندان خانه است. فرزند چندم خانواده باشد خوب است و یا چرا خوب نیست. به اعتقاد ایشان بچه های ردیف اول غالباً دارای وضعیتی هستند که عمدتاً معاون اند، دختر معاون مادر، پسر معاون پدر، بچه های ارشد خانواده غالباً مسئولیت های زیادی را قبول می کنند و مثلاً از دیگر فرزندان مراقبت می کنند، تکالیف اقتصادی و خرید به آنها واگذار می شود بسیاری از کارهای خانه را انجام می دهند. بچه های اول سنگ های زیرین آسیاب هستند. علاوه بر کارهای منزل و خرید و مواظبت از بچه های دیگر باید به عنوان قاضی، مجادلات بین پدر و مادر را نیز حل کنند. بچه های اول عمدتاً زندگی سختی دارند. این زندگی سخت ، مزایا و معایبی دارد.

از این جهت خوب است؛ افرادی که زندگی سختی تجربه کرده اند مسئولیت پذیرند، اتفاقاتی را تجربه می کنند که سبب می شود برای زندگی بعدی پخته شوند، غالباً نظرشان شرط است. اینها رأی شان نافذ است اگر پدر و مادر بخواهند با کسی مشورت کنند معمولاً با فرزندان ارشد است. روی دیگر فرزندان نفوذ دارند، اصلاً گاهی به جای پدر و مادر مهار زندگی را اینها به دست می گیرند. از بعضی جهات هم خوب نیست. اینها معمولاً مظلوم واقع می شوند، حقشان خورده می شود. همیشه زمانی که دو بچه با یکدیگر دعوا می کنند به بچه بزرگتر می گویند تو بزرگتری تو ببخش، و غافل از این که اینها هر دو کودک اند و هر دو احساسات کودکانه دارند.

بچه های آخری چه وضعیتی دارند؟ بچه آخر معمولاً ً هیچ مسئولیتی ندارد. ریلکس است خیلی راحت است. بعد از او دیگر بچه ای به دنیا نیامده و تاج پادشاهی همچنان بر سرش باقی مانده است. اگر در خانه مشکلاتی به وجود بیاید این قدر افراد هستند که مشکلات را حل بکنند بنابراین کاری به این فرد ندارند. به اینها سرویس زیاد داده شده و خیلی به آنها خوش گذشته است به کسی هم که زیاد خوش بگذرد خیلی بد عاقبت خواهد بود. تمام افرادی که به این ترتیب بزرگ می شوند تحمل اتفاقات عادی زندگی را ندارند. هیچ استرسی را نمی توانند تحمل بکنند.

حالا اگر بچه اول خانواده ( پسر) با دختری ازدواج کند که فرزند آخر خانواده است چه اتفاقی می افتد؟ بیچاره پسر، عمری حقش ضایع شده بود و در خانه بچه داری کرده بود حالا هم بایستی از خانمش به عنوان یک بچه نگهداری کند! این دختر خانم هم به کوچکترین مطلبی قهر می کند. اینها همان افرادی هستند که دو ماه بعد از ازدواج چمدانهایشان را بسته اند و راهی خانه پدرشان می شوند.

اگر دختر فرزند اول باشد و پسر فرزند آخر، چه خواهد شد؟ خانم ها معمولاً تحملشان خیلی زیاد است معمولاً دندان روی جگر می گذارند، گاهی نقش مادر را برای همسر بازی می کنند و بعضی مردها نیز از این حالت استقبال می کنند. بچه های اول عادت کرده اند بگویند خب حالا مهم نیست و بعد می بینند که به دردهای روان تنی دچار شده اند.

مسلم است که تربیت خانوادگی بر شخصیت و نحوه رشد افراد اثر می گذارد. به نظر می رسد آنچه بیشتر از ردیف و جایگاه فرزندان خانه اهمیت دارد نحوه تربیت آنهاست. اگر در خانواده راه و رسم زندگی مشترک به افراد آموخته شود و آنها را برای پذیرش یک سری از مسائل و واقعیات زندگی آماده نمایند آخر یا اول بودن آنها چندان اهمیتی ندارند. نکته دیگر این که همیشه برای فرزندان آخر همه چیز مهیا نبوده است. گاهی فرزندان آخر بیشتر از دیگر فرزندان دچار استرس می شوند برای این که پدر و مادر در جوانی بیمار نبوده اند و حالا بیمار شده اند و این در حالی است که دیگر فرزندان خانواده ازدواج کرده اند و مسئولیت پدر و مادر بیمار بر عهده فرزند آخر است. گاهی نیز فرزند آخر خانواده نقش مربی مهدکودک را بازی می کند و خواهران و برادران جهت نگهداری فرزندانشان از بچه آخر کمک می گیرند. از همه اینها گذشته اگر در یک خانواده دو فرزند بیشتر وجود نداشت، یکی اولی بود و دیگری آخری، تکلیف چیست؟ در اینجاست که می گوییم نوع تربیت، نحوه برخورد و گذشته افراد مهمتر از جایگاه آنها در خانواده است.

تناسب سنی
در انتخاب همسر توجه به همتایی و تناسب در سن نیز لازم است. تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد. پس خوب است که تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز به همین مقدار باشد ( پسر بزرگتر باشد)بهتر است چنین باشد ولی الزامی نیست. اگر در بقیه موارد گفته شده یعنی زمینه های اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی، عاطفی، تناسب وجود داشته باشد ولی تناسب سنی وجود نداشته باشد مثلاً زن و شوهر هم سن باشند و یا حتی زن یک سال نیز بزرگتر باشد به شرط این که مرد وقوف و آگاهی کامل به این موضوع داشته باشد مشکل خاصی ایجاد نمی شود. اما ازدواج هایی که اختلاف سنی زیاد وجود دارد مثلاً یک نفر بیست سال از دیگری بزرگتر است اصلاً صلاح نیست.

اخلاق نیک
یکی از ویژگی های اساسی و لازم برای زندگی شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک تنها خنده رویی وخوش خلقی اصطلاحی نیست، زیرا خندیدن و … در بعضی مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست بلکه ضداخلاق نیز هست. منظور از اخلاق نیک ، داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده از نظر عقل و شرع است.

سلامت جسمانی و روانی
سلامت جسمانی و روانی در موفقیت و سعادت زندگی مشترک، نقش مهمی بر عهده دارد. بعضی از بیماریهای جسمانی و روانی اهمیت چندانی ندارند و مانع زندگی نیستند و لطمه ای به آن وارد نمی کنند و با معالجه و مراقبت، درمان می شوند. آنچه باید در زمینه انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد بیماری ها و نقص ها و معلولیت های جسمی و روحی عمیق و غیرقابل درمان است که در طول عمر همراه انسان است و تحملش برای همسر سخت است. توجه نکردن به این امر و برخورد «احساساتی و غیرمنطقی» با آن ممکن است لطمه های سنگینی به زندگی بزند.

همتایی و هماهنگی فرهنگی و فکری
تفاهم و توافق فکری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترک، نقش اساسی دارد. برای ایجاد یک زندگی پربار و سعادتمند، باید معماران این کانون بتوانند یکدیگر را درک کنند و مکنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم کنند و در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان بگیرند و بر مبنای آن عمل کنند و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را براساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند.

چنانچه امام صادق (ع) می فرمایند:

«العارفه لا توضع الا عند العارف».

زن عارفه ( فهمیده فرزانه ) باید در کنار مرد عارف ( اهل معرفت ) قرار گیرد نه غیر آن.

تناسب سیاسی
دختر و پسر باید از لحاظ گرایش نسبت به مسائل سیاسی شبیه به هم باشند. اگر یک نفر علاقه شدیدی به مسائل سیاسی و شرکت در آن دارد و برای دیگری سیاست هیچ جایی در زندگیش ندارد، در زندگی مشترک دچار مشکلاتی خواهند شد و آرامش لازم را از دست می دهند.

تناسب شخصیتی
دختر و پسری که می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، بهتر است تناسب شخصیتی داشته باشند و از نظر صفات شخصیتی با یکدیگر همسان باشند.



نوشته شده توسط سجاد در سه شنبه 89/7/13

نظر





<      1   2   3      
مطالب پیشین

Powered By blogfa.com Copyright © 2009 by dehyariabbad
This Themplate By Theme-Designer.Com

.:: Menu ::.

صفحه ی نخست
پست الکترونیک
پروفایل مدیر وبلاگ
آرشیو مطالب
عناوین مطالب وبلاگ
لینک rss
طراح قالب

.:: About ::.

مدیر وبلاگ : سجاد[37]
نویسندگان وبلاگ :
فیض اله الهیاری نسب[0]

.:: Links ::.

آگهی رایگان
تور

کد آهنگ

کد موسیقی

حرفه ای ترین قالب های وبلاگ
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
پارس پایتخت تاریخ وتمدن
دهیاری روستای آب باد
بانک مقالات فنی و مهندسی
کامفیروز (بهشت گمشده)

.:: Others ::.



.:: Archive ::.

مقالات و مطالبی در مورد مسایل روستایی